سرِ هر کوچه و بلوار، کتاب
در بیابان و چمنزار، کتاب
کنج هر کافه نشستم دیدم
دست دلداده و دلدار، کتاب
گوشی و تبلت و لپتاپ که نه
همه را کرده گرفتار، کتاب
زرگری جای جواهر آلات
رفته آورده دو خروار کتاب
چاپ و تیراژ و فروشش بالا
باعثِ رونق بازار، کتاب
صحبت از توسعه فرهنگی است
شده سر لوحه هر کار، کتاب
پیتزا رو به فراموش شدن
مانده با سیلِ خریدار، کتاب
ارسلان گریه کنان میخواهد
جای پیراهن و شلوار، کتاب
همسری در عوضِ مهریهاش
خواست با خواهش و اصرار، کتاب
دکهداران محل آوردند
جای نوشابه و سیگار، کتاب
دزد، ده بار به مالم زدهاست
رفته برداشته هر بار، کتاب
ناشری پول شماران میگفت
متحول شده انگار کتاب
شاعران پورشه و ویلا دارند
شده با اهل قلم، یار کتاب
پدرم جای دو هکتار زمین
کاشکی داشت دو هکتار کتاب